آنچه از رأی ایرانیان خارج از کشور نمیدانید
درحالیکه بیش از یکمیلیونو ٤٠٠ هزار نفر از حدود سه میلیون ترکیهایهایی که خارج از کشورشان زندگی میکنند در رفراندوم سرنوشتساز روز یکشنبه شرکت کردند، در انتخابات حساس ریاستجمهوری ۹۲ در ایران فقط ۱۱۶ هزار نفر از شهروندان خارج از کشور شرکت کرده بودند.
به گزارش فرتاک نیوز، طبق اظهارات دبیرکل شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور، پنج تا شش میلیون ایرانی خارج از کشور زندگی میکنند که هفت درصد از جمعیت کل کشور را شامل میشود. با این حساب، مشارکت ۱۱۶ هزارنفری در انتخابات سال ۹۲ معادل مشارکت تنها دو درصد ایشان در آن انتخابات است که در مقایسه با مشارکت حدود ۵۰ درصدی ترکیهایهای خارج از کشور، ناچیز به نظر میرسد.
مشکل دسترسی به صندوقهای اخذ رأی یکی از مهمترین دلایل مشارکت کم ایرانیانِ خارج از کشور است تا آنجا که در برخی کشورها – از جمله کانادا با جمعیت زیاد ایرانیان – چندین سال است که هیچ صندوق رأیی وجود ندارد. اما بهنظر میرسد دلایل ریشهایتری برای مشارکت محدود وجود دارد.
عصر جمعه ۲۴ خرداد ۹۲ و قبل از اینکه شعبه اخذ در شهر سندیهگو ایالت کالیفرنیا بسته شود، خودم را بعد از هفت ساعت رانندگی به صندوق رساندم و رأی دادم. آن موقع به وقت ایران، ساعت حدود پنج بامداد بود. در طول چند ساعت رانندگی برگشت، اخبار شمارش آرا و فاصله نزدیک روحانی با حدنصاب ۵۰ درصد، بهتدریج روی شبکههای اجتماعی منتشر میشد و من خوشحال از این گمان بودم که به سهم خود در رساندن آرای روحانی به ۵۰ درصد، کمک کردم. آرای نهایی استانهای مختلف اعلام میشد و بر آن اساس کل آرای روحانی نیز اعلام؛ اما هرچه منتظر ماندم، مجموع آرای خارج از کشور نه از سوی وزارت کشور و نه شورای نگهبان، اعلام نشد.
اگرچه فقط ایرانیها نیستند که از حق شرکت در انتخابات ریاستجمهوری کشورشان از خارج از کشور برخوردارند (شهروندان بسیاری از کشورها از چنین حقی برخوردارند)، اما شاید شرایط رأیدادن ایرانیان جزء سختترین شرایط در مقایسه با کشورهای کموبیش همتراز ایران است. کشورهای دیگر به روشهای مختلف سعی بر ایجاد امکان مشارکت شهروندانشان در انتخاباتها را دارند؛ مکانیسمهایی مانند رأی پستی برای تسهیل رأیدادن که از جمله در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات آمریکا استفاده میشود.
سال گذشته آمریکاییهای خارج از کشورشان رأیهای خود را پست کردند و هیئت چندنفره منتخب آنها به رهبری برادر برنی سندرز، در مجمع انتخاباتی حزب دموکرات شرکت و اعلام رأی کردند. اما در شرایطی که شهروندان بسیاری از کشورها علاوه بر انتخابات ریاستجمهوری و رفراندومها، حتی در انتخابات مجلس نیز حق رأی دارند و حتی فراتر از آن، در مواردی صاحب کرسی در مجلس/سنای کشورشان هستند (مانند فرانسه که طبق قانون اساسی، فرانسویان مقیم خارج حتی در مجلس ملی و سنا صاحب کرسی هستند)، بهنظر میرسد آرای ایرانیان خارج از کشور چندان جدی گرفته نمیشود.
با این اوصاف قیاس با کشور همسایه ترکیه که رئیس جمهورش (اردوغان) برای کسب رأی ترکیههای خارج از کشورشان حتی حاضر به جنگ لفظی با مقامات سیاسی دیگر کشورها میشود (از جمله جنگ لفظی یک ماه پیش بین اردوغان و مقامات آلمان و هلند بر سر برگزاری میتینگ تبلیغاتی)، بیشتر در حد یک رؤیای دستنیافتنی به نظر میرسد.
چندی پیش، دبیرکل شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور پیشنهاد کرد ایرانیان خارج از کشور هم دارای نمایندهای در مجلس شوند. مشابه همین پیشنهاد از سوی دکتر جواد تقیزاده، رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه مازندران، نیز طرح شده است. اما در شرایطی که بهنظر میرسد تحقق چنین امری مشکلات قانونی دارد، بهتر است تلاش وزارت امور خارجه و شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور معطوف به تضمین همان حق رأی شرکت در انتخابات – که مصرح در قانون است – و به رسمیتشناختن آن شود.
طبق آمار، در سال ۸۸ تنها حدود صد هزار نفر و در سال ۹۲ – با وجود کمترشدن صندوقهای خارج از کشور - حدود ۱۱۶ هزار نفر از ایرانیان خارج از کشور در انتخابات شرکت کردند. اما اشتیاق، حس مسئولیتپذیری و علاقه ایرانیان به مشارکت سیاسی در بسیاری مواقع به دلیل عدم امکان رسیدن به صندوق رأی به جایی نمیرسد. روایتهای زیر، مشتی از خروار اشتیاق و چهبسا سختیهای ایرانیان خارج از کشور برای رسیدن به صندوق رأی و پاسداشت این جلوه دموکراسی است:
ایالت آریزونا، آمریکا: از چند مدت قبل از انتخابات ریاستجمهوری ۹۲، زمزمههایی در شبکههای اجتماعی و در جمعهای دوستانه شروع شده بود: رأی میدهیم، نمیدهیم، شرکتکردن در انتخابات چه فایدهای دارد؟ کمکم موعد انتخابات نزدیک میشد و این بحث در بین ما در گرفت که اصلا مگر در شهر ما حوزه رأیگیری دایر میشود که درباره رأیدادن صحبت میکنیم؟ قدیمیترها گفتند شهر در انتخابات سال ۸۸ صندوق داشته و احتمال زیاد امسال هم مانعی نیست که صندوق داشته باشد.
اما حدود یک هفته قبل از انتخابات خبر رسید تعداد صندوقهای اخذ رأی را در ایالات متحده نصف کردهاند و هر شهری صندوق میخواهد، باید درخواست بدهد. ما فکر نمیکردیم تعداد زیادی رأیدهنده وجود داشته باشد اما وقتی این موضوع عمومیتر مطرح شد، دیدیم افراد خیلی بیشتری اعلام اشتیاق کردند که شهر ما نیز صندوق داشته باشد. به این ترتیب با بزرگان و معتمدان شهر صحبت شد، افرادی اعلام آمادگی کردند که برای نظارت سر صندوق و محل مناسب نیز تدارک دیده شد.
با وجود پیگیری چندباره از دفتر حفاظت منافع و وعده اینکه صندوق میرسد، تنها دو، سه روز قبل از انتخابات، دفتر حافظ منافع خبر داد که این شدنی نیست و در هیچ شهری در ایالت آریزونا صندوق اخذ رأی وجود نخواهد داشت. نزدیکترین شهری که صندوق داشت ٦٦٠ کیلومتر با شهر ما فاصله داشت و این برای اکثریت ما که کارمند یا دانشجو بودیم و برنامه کاری مشخصی داشتیم، فاصله زیادی بود و امکان حضوریافتن به این راحتی نبود.
بااینحال، موضوع رأیدادن و حق تعیین سرنوشت برای بعضی از ما اینقدر زیاد بود که در روز کاری، ماشین کرایه کردیم و بیش از هزارو ٣٠٠ کیلومتر را در یک شبانهروز طی کردیم تا رأی بدهیم. حتی وقتی به محل رأیگیری رسیدیم هموطنان دیگری را هم دیدیم که با طی مسافت زیاد با وسیله شخصی یا از طریق دیگر خودشان را رسانده بودند. با تمام این حرفها تعداد بیشتری از دوستانمان، با وجود علاقه به شرکت در انتخابات، محروم از استفاده از حق خود شدند چون با محدودیت ساعات کاری، طی این فاصله زیاد ممکن نبود.
ایالت پنسیلوانیا، آمریکا: یک هفتهای تا انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ مانده بود و بحث درباره انتخابات بین دوستانم که در یک شهر ساکن بودیم، خیلی گرم بود. شنیده بودیم دورههای قبل شهر ما حوزه رأیگیری داشت و ما هم خیلی مشتاق بودیم تا جمعه در انتخابات شرکت کنیم، ولی هنوز خبر موثقی درباره انتخابات پیشِرو نداشتیم. چند نفر از دوستان تصمیم گرفتند یک گروه فیسبوکی برای شهرمان تشکیل داده تا راحتتر اخبار انتخابات، از جمله مکان حوزه انتخاباتی را پوشش دهند. اما خبری از حوزه نبود و هرچه به انتخابات نزدیکتر میشدیم نگرانیمان بیشتر میشد.
در بهترین حالت برای رأیدادن میشد تا واشنگتندیسی رفت که چندین ساعت با شهر ما فاصله دارد و این برای خیلی از ایرانیها مشکل بود که در یک روز کاری تا واشنگتن بروند و برگردند. تا اینکه صبح روز قبل از انتخابات متوجه شدیم به دلیل فشارهای مختلف، برای شهر ما حوزهای در نظر گرفته نشده است.
اغلب دوستان ناراحت و ناامید شده بودند اما تعدادی از دوستان دست از پیگیری برنداشتند و در نهایت با تماس و گفتوگوی حضوری با دفتر حفاظت منافع ایران و نمایندگی ایران در سازمان ملل، موفق شدند در زمانی کوتاه دفتر را راضی کنند و سرانجام حوزه اخذ رأی در شهر ما تشکیل شد. امیدوارم امسال هم مثل چهار سال پیش شهر ما حوزه انتخاباتی داشته باشد تا ما نیز بتوانیم نقشی در تعیین سرنوشت خود و کشورمان داشته باشیم.
توکیو، ژاپن: از روز اول که از ایران رفتم به فکر حفظ ارتباط با فضای داخل ایران بودم. اینگونه هم دِینم را میتوانستم به مردم کشورم ادا کنم و هم بهبود کشورم زمینه بازگشتم پس از اتمام تحصیل را فراهم میکرد. از طرف دیگر، آنچه در ماههای اول زندگی دانشجویی در ژاپن برایم محرز شده بود، تأثیر سیاستهای دولت ایران بر زندگی ایرانیان خارج از کشور بود.
از چندماه قبل از انتخابات ۹۲ میشد عمق شکاف دیدگاه بین ایرانیان خارج از کشور را بهشدت حس کرد. بحثها را ابتدا به گعدههای ایرانی در توکیو و سپس به فضاهای مجازی بین ایرانیان کل ژاپن رساندم. روزهایی را به یاد دارم که ساعتها از طریق اسکایپ، تلفنی یا رودررو سعی میکردم با هموطنان ایرانیام درباره لزوم شرکت در انتخابات و رأی به روحانی گفتوگو کنم. برای خیلی از ایرانیانِ ژاپن، زندگی با استانداردهای بالای ژاپن سطح انتظاراتشان را از اوضاع سیاسی ایران بهمراتب بالاتر برده بود و در همین فضاست که از قضا رأیانداختن به صندوق تلاش بیشتری میطلبد.
اخذ رأی تکتک شهروندان ایرانی خارج از کشور آنها را نسبت به دولت خود دلگرمتر میکند. روز رأیگیری که در ایران یک روز جمعه بود در ژاپن یک روزِ کاری است. آن هم روزِ کاری در کشوری که یکدقیقه غیبت با توبیخ و عواقب سنگین همراه است و حضور کارکنان اهمیت زیادی دارد. به شکر خدا دو صندوق از سوی سفارت جمهوری اسلامی در دو قطب جمعیتی ایرانیان تدارک دیده شد: یکی در اساکا و دیگری در توکیو. قطب جمعیتی دیگری نیز از ایرانیان در توهوکو وجود دارد که از داشتن صندوق محروم بودند.
از معدود دفعاتی بود که میدیدم در روز رأیگیری- که خوشبختانه تا دو ساعت پس از ساعات کاری یعنی تا ساعت هفت بعدازظهر تمدید شد- چنین جمع متکثری از ایرانیان، با وجود داشتن سلایق مختلف و باورهای متنوع، برای حفظ منافع ملیشان به توافق رسیده و خود را با همه سختیها و مسافتهای طولانی در توکیو به سفارت رسانده بودند. من هم با جمعی از دوستان دانشجو و محقق قرار گذاشتیم ساعت شش بعداز ظهر رأی خود را به صندوق بیندازیم. فکر میکنم برای همه آن روز به یک خاطره خوب از همبستگی ملی تبدیل شد.