//
کدخبر: ۴۶۰۳۰۷ //

وسوسه، خیانت و جنایت: اعتراف هولناک قاتل از یک عشق ممنوعه!

معاون اجتماعی پلیس آگاهی پایتخت: مرد جوان دستبند بر دست روبروی افسر پرونده نشسته بود و هر چند دقیقه یکبارسرش را بلند می کرد و نگران نگاهش را به درب ورودی اداره چهارم می دوخت .از افسرش در مورد داستان پرونده پرسیدم. افسر سری تکان داد و گفت: نگران مواجه شدن با شاکی است. تا دیروز به همراه شاکی برای پیگیری پرونده فقدانی همسر شاکی به اینجا می آمد و حالا معلوم شده خودش همسر شاکی را به قتل رسانده است ……

وسوسه، خیانت و جنایت: اعتراف هولناک قاتل از یک عشق ممنوعه!

متهم شرمسار از برملا شدن رازش گفت: با همسر سارا همکار بودم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم و خیلی صمیمی بودیم. سالها بود آنها را می شناختم و روزی نبود که برنامه پارک و کوه و دورهمی نداشته باشیم. سارا زن زیبایی بود و حریم خاصی را هم در ظاهر و رابطه رعایت نمی کرد. کم کم در جریان این رفت و آمدها به او علاقمند شدم و دور از چشم همسرش به او پیام دادم و او هم نشان داد از این ارتباط پنهانی بدش نمی آید. به این ترتیب ارتباط پنهانی من و سارا دور از چشم همسرانمان شکل گرفت.

این داستان برای من یک هوس زودگذر بود اما سارا خیلی قضیه را جدی گرفته بود .چند وقت که از ارتباطمان گذشت یک روز با من تماس گرفت و گفت باید همسرت را طلاق بدهی و من هم از شوهرم جدا می شوم تا بتوانیم با هم ازدواج کنیم .من سعی کردم به او توضیح بدهم که  این اتفاق هیچوقت نمی افتد چون من زندگی مشترکم را دوست دارم و فقط خواستم کمی شیطنت کنم. این موضوع خیلی سارا را عصبانی کرد .از آن روز تهدیدهای سارا برای خراب کردن زندگی ام شروع شد. باید کاری انجام می دادم. نمی توانستم شرایط را به قبل از این اشتباه برگردانم .سارا هم دست بردار نبود.

در اوج استیصال به ذهنم رسید که برای نجات خودم او را به قتل برسانم . به همین دلیل با او قرار گذاشتم و با اتومبیلم او را به خارج از شهر بردم و به قتل رساندم و جسدش را آتش زدم .شوهر سارا آنقدر به من اعتماد داشت .که از زمان تشکیل پرونده فقدانی از من خواست او را همراهی کنم و من هر روز به پلیس آگاهی می آمدم و در نقش یک دوست و همکار دلسوز همسرش را همراهی می کردم و گمان نمی کردم کارآگاهان به من مشکوک شوند و با خیال راحت مشغول زندگی شخصی خودم بودم تا امروز که دستبند به دستم خورد و متوجه شدم افسر پرونده چندین روز است که مرا زیر نظر دارد و به ارتباط پنهانی من و مقتوله پی برده است . به خاطر یک هوس زودگذر به همسر خودم و دوست صمیمی ام خیانت کردم و نتیجه اش نابودی دو خانواده و از همه مهم تر فرزندانمان است .ایکاش روزی که احساس کردم به سارا حس پیدا کرده ام به عاقبتش فکر می کردم و جلوی وسوسه هایی که ذهنم را پر کرده بود می گرفتم.

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۶۰۳۰۷ //
ارسال نظر