حکایت کشیشی در لباس فقرا
کشیش جدید با ظاهری ساده و فقیرانه، ایمان واقعی مردم را به چالش میکشد.
کشیشی خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی خانمان با لباسهای ژولیده در می آورد و روزی که قرار بوده اسمش بعنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزارنفری اعلام شود با همان قیافه به کلیسا می رود.
کشیش به خیلی ها سلام کرد اما فقط ۳ نفر از این همه جمعیت جواب سلام او را دادند، به خیلی ها گفت ، گرسنه هستم اما هیچکس حاضر نشد یک دلار به او کمک کند، سپس وقتی رفت تا در ردیف جلو بشیند ، انتظامات کلیسا از او خواست که از آنجا بلند شود و به عقب برگردد. به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید رو اعلام می کند، تمام کلیسا شروع به کف زدن می کنند و در این حال مرد ژولیده از جای خود بلند می شود و با همان قیافه به جلوی کلیسا می رود .
مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم می کنند، عده ای هم گریه می کنند و کشیش سخنانش رو با خواندن بخشی از انجیل متی آغاز می کند:" گرسنه بودم، غذا دادید،تشنه بودم، آب دادید، مریض بودم به عیادتم آمدید!!! خیلی ها به کلیسا می روند، اما پیرو راستین فرامین خداوند نیستند، خدا به دنبال جمعیت نیست، خدا به دنبال دستی هست که کمک می کند ، قلبی که محبت می کند چشمی که برای دیگران نگران است، و پایی که برای ناتوانان برداشته می شود."