اظهارات تکان دهنده مرد سوخته
ساعت ۹ شب ۲۰ دی سال ۸۹ آتش گرفتن مردی ۲۴ ساله به ما گزارش شد . با مراجعه به محل حادثه، تحقیقات ابتدایی نشان داد این مرد به نام «شکرا...» در مغازه تراشکاری اش با نفت به آتش کشیده شده و در نهایت با کمک مغازه داران دیگر به بیمارستان منتقل شده است.
برای ادامه تحقیقات به بیمارستان امام موسی کاظم(ع) رفتیم. شکرا... در اتاق مراقبتهای ویژه بستری بود و همه بدن و صورتش باندپیچی شده بود. قصد تحقیق از او را داشتیم ولی پزشک کشیک عنوان کرد که وضعیت او وخیم است و نمیتواند با کسی حرف بزند. با توجه به اینکه باید مشخص میشد چه کسی سوءقصد کرده و او را آتش زده است اصرار کردیم و بالاخره پزشک موافقت کرد که با شکرا... صحبت کنیم.
این مرد که به زور میتوانست حرف بزند مدعی شد که از چندی قبل با همسرش به نام «زیبا» ۲۱ ساله اختلاف شدید پیدا کرده و چند ماهی است از یکدیگر متارکه کردهاند و جدا از هم زندگی میکنند. همسرش با مرد دیگری ارتباط پنهانی دارد و به همین دلیل است که اختلافشان بیشتر و بیشتر شده است.
شکرا...در ادامه گفت که امروز وقتی در کارگاهش مشغول کار بوده همسرش وارد تراشکاری شده و سر مسائل حقوقی شروع کرده به داد و بیداد. هر چه از دهانش بیرون آمده نثار وی کرده است و در نهایت چند جوان که بیرون از کارگاه انتظارش را میکشیدهاند روی وی بنزین ریختهاند و او را به آتش کشیدهاند. اظهارات این مرد آنقدر تکاندهنده بود که برای بازداشت همسر وی به خانهاش رفتیم و او را تحت بازجویی گرفتیم.
زیبا با اطمینان گفت که امروز از خانه بیرون نزده و شاهد هم دارد که حتی برای لحظهای بیرون نرفته و شوهرش هم تصور اشتباهی نسبت به او دارد.بررسی و تحقیقات محلی هم گویایی این بود که این زن راست میگوید و باید به دنبال سرنخ دیگری باشیم. همان روز دوباره به کارگاه تراشکاری آتش گرفته، برگشتیم و از همسایههای شکرا... پرس و جو کردیم که آیا چند جوان را دیدهاند که بهسوی شکرا...بنزین بپاشند که حتی یک نفر هم پیدا نشد که بگوید چنین صحنهای را دیده باشد.
از تراشکاری بازدید کردیم و متوجه یک گالن ۲۰ لیتری نفت شدیم که نیمه پر بود. آثاری از بهم ریختگی یا درگیری هم وجود نداشت. دوباره برگشتیم بیمارستان و از متخصص سوختگی پرسیدیم که شکرا... با چه موادی سوخته است که دکتر با قاطعیت گفت با نفت.
همین سرنخ کافی بود که شکرا... را دوباره تحت بازجویی بگیریم. او که حال و روز خوشی نداشت همچنان مدعی بود همسر و چند جوانی که همراه او بودهاند مسبب این اتفاق هستند. وقتی به او گفتیم که تحقیقات ما نشان میدهد که کسی در این آتشسوزی مقصر نیست و خود او سناریوی آتشسوزی را طراحی کرده است به ناچار لب به حقیقت گشود و اعتراف کرد که به دلیل اینکه با همسرش اختلاف شدید داشته و نمیتوانسته ادعایش مبنی بر ارتباط پنهانی او را اثبات کند ناخواسته دست به چنین کاری زده است.
او در ادامه گفت: در طول این چند ماه مدام با زیبا درگیری داشتیم و هر چقدر از او خواستم که دست از این کارهایش بردارد نشد که نشد. چند ماهی جدا از هم زندگی کردیم تا اینکه امروز زیبا به کارگاه آمد و درباره حق و حقوقش بعد از طلاق صحبت کردم. مشاجره کردیم و او بعد از نیم ساعت از کارگاه خارج شد. آنقدر اعصابم بههم ریخته بود که به دنبال راهی میگشتم تا از زنم انتقامگیری کنم. چشمم به دبه نفت افتاد و به سرم زد که خودم را آتش بزنم و تقصیر را گردن زنم و چند جوان که به گمانم با زیبا ارتباط داشتند، بیندازم.
فکر نمیکردم که آتشسوزی کل بدنم و سر و صورتم را بسوزاند و از این کارم پشیمانم و با این کار سلامتی خودم را به خطر انداختهام. با این کار نه تنها به خودم ضرر زدهام بلکه آبروی خانوادهام را بردهام.
هنوز چند ساعتی از اعتراف شکرا... نگذشته بود که خبر آمد او به دلیل شدت سوختگی و پخش شدن عفونت در سراسر بدنش تسلیم مرگ شده است. این خبر شاید جزو تلخترین خبرهایی بود که تاکنون شنیدهام. مگر میشود یک نفر به خاطر اینکه ثابت کند حق با اوست و کسی را متهم کند دست به چنین خودکشی هولناک و سوزانندهای بزند؟ هر وقت یاد این تجریه خدمتی میافتم ناخواسته این سوال هم در ذهنم خطور میکند.
اما تجربهای که در بررسی و کشف این پرونده به دست آوردم این نکته است که افسران پیجو باید در سریعترین زمان ممکن و پیش از به هم خوردن صحنه جرم، خود را به محل ارتکاب جرم برسانند و مدارک و دلایل وقوع جرم را کشف کنند. همین سرنخهای کوچک منجر به کشف پرونده پیچیدهای میشود. ما در بازدید از صحنه آتشسوزی موفق به پیدا کردن دبه نفت شدیم که همین سرنخ ما را به کشف پرونده هدایت کرد و دریافتیم قربانی برای صحنهسازی دست به خودکشی زده است.