نه شرقی نه غربی تقابل اصولی با مظاهر اقتدار و هژمونی شرق و غرب
بسیاری تصور میکنند پس از اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی و سوسیالیستی، امپراتور شرق به طور کلی، نابود و هژمونی غرب در قالب سنّت های لیبرالیسم گوی سبقت را از دوجانبه گرایی مرسوم در زمان جنگ سرد، استیلا یافته است.
حشمت اله سلطانی؛ هرچند غرب به سرکردگی آمریکای جهانخوار، با همراهی پدر پیر استعمار، انگلستان، درون مایههای امپریالیستی خود را در اشاعهی گستردهی فرهنگ غرب، تداوم بخشیده اما آتش زیر خاکستر شرق با رهبری چین کمونیسم و همراهی پنهان روسیه پس از اضمحلال، اقتصاد آزاد غرب را به چالش کشید.
مرزبندیهای اقتصاد و میلیتاریستی و بلوک بندی جدید بر اساس خاستگاههای نئوکلونیالیزم از هند و پاکستان و این تبصیر را انتقال داد که غرب هنوز سپرهای شرقی را در مقابل زیاده خواهیهای خود دارد.
اخیراً درگیریهای تاجیکستان و قرقیزستان، ارمنستان و آذربایجان و تحرّکات ترکیه نوعثمانی گرا در سوریه، برخاستن علنی رژیم غاصب صهیونیستی در تجاوزهای گستاخانه به سوریه، لبنان و غزه و تهدید ایران، یادگیری در اقلیم کردستان عراق و فروش غیرقانونی نفت توسط این اقلیم، همه نشان از این دارد که ایران اسلامی از پیش و به درستی فهمیده ست که نمیتوان تمام تخممرغها را در یک سبد نهاد و گرایشهای افراطی به سمت شرق و یا غرب، درست به فضای بازی کردن ابرقدرتهای نوظهور با کارت ایران در سیاست و دیپلماسی بین الملل است.
اگرچه برخی ناشیانه حرکت آهسته ایران به سمت شرق، به ویژه چین و روسیه را، نوعی پشتکردن به غرب و اتحاد شدن در نظام شرقی میدانند، امّا عضویت در شانگهای یا انعقاد قراردادهای طولانی مدت با روسیه و چین، تنها درک درست و اصولی از سیستمهای اقتصادی بومی و احترام متقابل همسایگی است.
غرب، هرگونه تحرک کشورهای منطقه، حتی دولتهای دوست مانند ترکیه و عربستان را حرکتی مذبوجانه در مقابل خود میبیند و حتی خرید اس چهارصدها و یا سوخو سی و پنجها روسی را در اقتدار غرب ستیز قلمداد میکند، در حالی که در نظام چند قطبی همه کشورها میتوانند ضمن تحکیم مواضع رسمی خود، با سایر کشورها، از بلوکهای دیگر مراودت اقتصادی و سیاسی داشته باشند.