حکایت شاهزاده و آموزگار سختگیر از گلستان سعدی: درسهای پندآموز و تحسینبرانگیز
در ادامه حکایتی آموزنده از گلستان سعدی را به زبان ساده مطالعه کنید.
گلستان کتاب ماندگار سعدی است که آن را در سال ۶۵۶ هجری قمری و یک سال پس از بوستان به نظم و نثر نوشت. اخلاق موضوع اصلی گلستان است که به صورت داستانهای پندآموز نوشته شده است؛ این کتاب هشت قسمت دارد که در ادامه حکایتی از باب هفتم گلستان خواهید خواند.
حکایت شاهزاده و آموزگار سختگیر
گلستان سعدی؛ باب هفتم؛ در تاثیر تربیت
استاد را گفت که پسران آحاد رعیت را چندین جفا و توبیخ روا نمی داری که فرزند مرا سبب چیست؟
گفت: سبب آن که سخن اندیشیده باید گفت و حرکت پسندیده کردن همه خلق را علی العموم و پادشاهان را علی الخصوص، به موجب آن که بر دست و زبان ایشان هر چه رفته شود هر آینه به افواه بگویند و قول و فعل عوام الناس را چندان اعتباری نباشد.
✿☆✿
اگر صد ناپسند آید ز درویش
رفیقانش یکی از صد ندانند
وگر یک بذله گوید پادشاهی
از اقلیمی به اقلیمی رسانند
✿☆✿
پس واجب آمد معلم پادشه زاده را در تهذیب اخلاق خداوندزادگان أنبَتَهم اللهُ نباتاً حسناً اجتهاد از آن بیش کردن که در حقّ عوام.
✿☆✿
هر که در خردیش ادب نکنند
در بزرگی فلاح از او برخاست
چوب تر را چنان که خواهی پیچ
نشود خشک جز به آتش راست
✿☆✿
ملک را حسن تدبیر فقیه و تقریر جواب او موافق رای آمد. خلعت و نعمت بخشید و پایه منصب بلند گردانید.
نثر روان:
دانشمندی آموزگار شاهزادهای بود، و بسیار او را میزد و رنج میداد. شاهزاده تاب نیاورد و نزد پدر از آموزگار شکایت کرد.
شاه، آموزگار را طلبید و به او گفت: «پسران مردم را آنقدر نمیزنی که پسر من را میزنی، علتش چیست؟»
آموزگار گفت: «به این علت که همه مردم به طور عموم و پادشاهان بخصوص، باید سنجیده و پخته سخن گویند و کار شایسته کنند، کار و گفتار مردم دهان به دهان گفته میشود و همه از آن آگاه میگردندولی به آن اعتبار نمی دهند. ولی برای کار و سخن شاهان علاوه بر اینکه میشوند و دهان به دهان انتقال میدهند، به آن اعتبار میدهند، و از آن پیروی میکنند.
بنابراین بر آموزگار واجب است که در رشد اخلاقی شاهزادگان بیش از سایر مردم بکوشد.
شاه از پاسخ آموزگار خوشش آمد و به او پاداش زیاد و مقام بلند مرتبه داد.