//
کدخبر: ۴۶۲۰۴۰ //

وقتی قدرت را به دست نااهلان می دهی: حکایتی عبرت‌آموز از قدرت وخیانت

این حکایت نشان می‌دهد که چگونه قدرت می‌تواند افراد را فاسد کند.

وقتی قدرت را به دست نااهلان می دهی: حکایتی عبرت‌آموز از قدرت وخیانت

شمعون که از مقربان باهوش و یکی از نزدیکان یک شاه یهودی بود روزی به همراه پسرش نزد شاه بود و هنگام خروج پیشانی شاه را بوسید.وقتی آن دو از کاخ خارج شدند پسر به پدر اعتراض کرد که چرا به شاه بی احترامی کردی پدر؟ و جای اینکه دست شاه را ببوسی پیشانی اش را بوسیدی؟

شمعون پاسخ داد: زمانی که برای اولین بار به این کاخ آمدم یک مربی ساده بودم، قدرتی نداشتم و قدم های شاه را میبوسیدم، وقتی از هوش من با خبر گشت و اندکی به من قدرت داد دستش را بوسیدم، وقتی مرا از نزدیکان خود کرد شانه هایش را بوسیدم.اکنون که از مشاوران اعظم اویم و او به من قدرت بسیاری داده پیشانیش را میبوسم؛ اما بدان اگر فرصتی یابم اینبار سر از تنش جدا خواهم کرد و عاقبت هم چنین کرد و روزی که برای بریدن سر پادشاه بر سینه او نشسته بود، شاه نگون بخت در یک جمله حال خود را چنین توصیف کرد “حال امروز مرا دارد آنکه نا اهلان را به قدرت رساند”.

 

 

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۶۲۰۴۰ //
ارسال نظر
 
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان