۱۰ مهمترین نشانه های بحران میانسالی که احتمالا به آن دچار می شوید
درباره بحران میانسالی دونالد ریچی تعبیر جالبی دارد، او می گوید بحران میانسالی گاهی در دهه ۴۰ زندگی شما رخ میدهد، وقتی که به زندگیتان نگاه میکنید و با خود میگویید: همش همین بود؟ و حدود ۱۰ سال بعد این بحران به پایان میرسد، وقتی که دوباره به زندگیتان نگاه میکنید و با خود میگویید: در واقع، خیلی هم خوب است! تعریف ویکیپدیا هم از بحران میانسالی یک بحران عاطفی هویت و اعتماد به نفس است که میتواند در اوایل میانسالی رخ دهد.
در این نوشتار با ما همراه باشید تا مهمترین نشانه های بحران میانسالی را بشناسید و توضیح میدهیم که چرا این دوره از زندگی میتواند تجربهای به شدت مثبت باشد. ما یقین داریم که همینطور است.
شاید کلیشهای به نظر برسد، اما زندگی میتواند سفری فوقالعاده دشوار باشد. از تولد تا زمان مرگمان، اتفاقات زیادی رخ میدهد. به قول معروف ”زندگی همین است “. همهی ما با چالش هایی رو به رو میشویم ـ درونی و خارجی؛ که اغلب فراتر از کنترل ما هستند ـ این چالشها یا ما را تعریف میکنند یا شکستمان میدهند.
بحران میانسالی هم از این قائده مستثنی نیست. این دوران چالش و بلاتکلیفی میتواند دگرگونکننده، هراسآور … یا حتی کمی از هردو باشد. اغلب اوقات، این دورهی زمانی طیفی از عواطف، افکار، و/یا تغییرات جسمانی را در بر میگیرد که نشان میدهد نوعی تغییر در حال رخ دادن است.
نشانه های بحران میانسالی
۱. وحشت دربارهی مشکلات سلامتی
کاملا طبیعی است که با افزایش سن بیشتر به سلامتیمان ـ از جمله هر گونه ” نشانهای“ از مشکلات بالقوه ـ اهمیت دهیم. ما موجوداتی منطقی و هوشمند هستیم، پس میدانیم که ناپایداری زندگی را میتوان با ـ حداقل کمی ـ سالم ماندن تخفیف داد.
بنابراین، چندان عجیب نیست که یک بحران میانسالی اغلب تفکر مداوم دربارهی سلامتی و تندرستی را برمیانگیزد.
۲. مقایسهی خود با دوستان و دیگر همسالان
بسیاری از افراد به وسیلهی درک و مشاهدهی موفقیت به پیش رانده میشوند. این افراد مثل یک فشارسنج خودشان را ـ پول، لباس، ماشن، خانه و … ـ با دوستان، همسالان و حتی اقوامشان مقایسه میکنند! میانسالی زمانی است که بیشتر افراد از نظر حرفه، دستاوردها، و دیگر معیارهای موفقیت به ”اوج“ میرسند. وقتی این واقعیت را میفهمیم ، بیشتر احتمال دارد تفکرات ” مقایسه و مقابله “ با دیگران به ذهنمان خطور کند.
۳. وسواس دربارهی کاهش وزن/تناسب اندام
میل شدید به کاهش وزن یا تناسب اندام همیشه خوب است، و مهم نیست سنتان چقدر باشد. برای کسانی که بحران میانسالی را تجربه میکنند، این امر میتواند به صورت یک نقطهی تجلی ظاهر شود.؛ زمانی که حس تاسفبار پشیمانی بر ما غلبه میکند. شروع میکنیم به فکر کردن که ” چه کار میتوانستم بکنم؟ “ یا ” چطور میتوانم بهتر باشم؟ “
این سوالات متداول هستند … به ویژه در تجربهی دورهی گذار میانسالی.
۴. یک مفهوم متعالی از عزت نفس
همانطور که گفتیم، یک بحران میانسالی اغلب مقایسهی خود با دیگران را به همراه دارد. ما این کار را با خودمان هم انجام میدهیم، و میپرسیم آیا با انتظارات خودمان ”قابل مقایسه“ هستیم. آیا پتانسیلمان تحقق یافته است؟ در چه چیزی شکست خوردهایم؟ در چه چیزی موفق شدهایم؟ آیا برای تغییر خیلی دیر شده است؟
۵. تمایل به استعفا از یک شغل ـ حتی اگر شغل خوبی باشد
تقریبا از هر کسی که برای امرار معاش کار میکند بپرسید … میگوید کار کردن واقعا سخت است. افراد خوششانس کمی روشهایی برای کسب درآمد پیدا کردهاند که از آن لذت میبرند. با این حال این یک جور انتظار است و نه قانون. وقتی در دههی ۵۰ یا ۴۰ زندگیمان هستیم، شروع میکنیم به پرسیدن این سوال که چرا شغلمان را تحمل میکنیم. نمیتوانیم از سالهای پایانی عمرمان فقط لذت ببریم؟
۶. با افسردگی (یا علائمی شبیه آن) دستوپنجه نرم میکنند
طبق گفتهی کارشناسان سلامت روان، افسردگی به ندرت در سالهای میانسالی ایجاد میشود. متاسفانه، برخی از افرادی که بحران مینسالی را تجربه میکنند باختن هویتشان را نیز تجربه میکنند.
این باخت ـ که به عنوان یک باخت بسیار جدی در نظر گرفته میشود ـ میتواند ترکیب شیمیایی مغز را تغییر دهد. این مجموعهی فزاینده از رویدادهای تاسفبار میتواند منجر به افسردگی یا علائمی مشابه آن شود.
۷. فکر کردن دربارهی مرگ/ ” هدف زندگی“
همهی ما به صورت ذاتی می دانیم که مرگ اجتنابناپذیر است… حتی اگر بعضیهایمان بخواهیم این واقعیت را نادیده بگیریم. حقیقت ساده (شاید معذبکننده؟) آن است که با افزایش سن، به مرگ نزدیکتر می شویم. اصطلاح ” میانسالی“ نشان میدهد به جایی رسیدهایم که احتمالا نقطهی میانی زندگیمان است. بنابراین تعجبی ندارد، کسانی که بحران میانسالی را تجربه میکنند بیشتر احتمال دارد دربارهی مرگ و/یا ”هدف زندگی“ فکر کنند.
۸. خرید ناگهانی اقلام تجملاتی
این اتفاق نمیافتد و اگر بیفتد بیش از آنچه فکرش را میکنید اتفاق میافتد. تحقیقات نشان میدهد حداقل یک سوم مردان ۴۰ تا ۵۹ ساله نوعی اقلام تجملاتی خریداری میکنند که اغلب یک خودروی گرانقیمت است. زنان هم دچار این رفتار میشوند، و بسیاری از آنها دست به انجام جراحیهای پلاستیک، بوتاکس یا نوعی دیگر از تغییرات زیبایی میزنند.
۹. تغییرات رفتاری غیرمنتظره
یکی از واضحترین نشانههای بحران میانسالی رفتار متغیر است. فردی که در ۴۵ سالگی به کلوپهای شبانهی زیادی سر بزند، میتواند باعث تعجب دیگران شود. شخصی ۵۰ ساله که تلوتلو میخورد و با بوی بد الکل وارد دفتر میشود، احتمالا باید منتظر همین واکنشها باشد. حقیقت آن است که این نوع رفتار در این عقیده ریشه دارد که فرد چیز زیادی برای از دست دادن ندارد.
۱۰. ” یکی میگوید تو بحران میانسالی داری!“
خب، این اتفاق به ندرت رخ میدهد. اما گاهی دیدگاه یک غریبه دقیقا همان چیزی است که یک فرد دچار بحران میانسالی به آن نیاز دارد … و این میتواند بسیار حائز اهمیت باشد. افرادی که با این بحران درگیر هستند اغلب آسیب میبینند، گم میشوند و به دنبال پاسخ میگردند. آنها ناامیدانه میخواهند بدانند چه اتفاقی دارد میافتد. گاهی، تنها چیزی که لازم است فردی است که یک ارزیابی صادقانه و دقیق انجام دهد.
زندگی در لحظه
خبر خوب آن است که حتی فردی دچار بحران میانسالی نیز میتواند به آرامش، پناه، و حتی روشنگری برسد.
بحران میانسالی تلاشی برای برانگیختن مجدد زندگی یک فرد در دورهای گذرا است. نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر. و صرفنظر از شرایط، میتواند انجام گیرد. ما مجبور نیستیم افکار، عواطف و اعمال منفی را تجربه کنیم یا ادامه دهیم که به نظر میرسد خیلی از ما انرژی میگیرند.
میتواند به صورتی مثبت انجام شود و روحمان را نورانی کند.
همچنین، روح توسط ” موفقیت “ تعریف نمیشود ـ نمیتوان آن را چنین محبوس کرد. روح با ظاهر یا تعلقات تعریف نمیشود. حتی افسردگی نمیتواند آن را شکست دهد. روح ما فراتر از تمام این چیزها است. در واقع، روح از وجود خودمان هم فراتر است.
پس یادتان باشد از لحظات زندگی استفاده کنید و قدر آنها را بدانید. به این ترتیب، به چیز بهتری تکامل مییابیم.
آیا در پایان، این مهم نیست؟