گزینه پرسپولیس احتمالا لالیگایی می شود
علی قلیزاده در مصاحبهای مفصل با سایت لهستانی از شروع فوتبال و رویاهایش برای سالهای پیش رو حرف زد.

وقتی پیوتر روتکوفسکی قلیزاده را در یک بازی از رقابتهای اروپایی دید، تصمیم گرفت که روزی باید او را به لخ پوزنان بیاورد. علی قلیزاده هزینه هنگفتی داشت و برای مدت طولانی ناامیدکننده ظاهر شد.
او به سایت "اونت" میگوید: «مردم فکر میکردند همین که به لهستان آمدم، با این رزومه همه رقبا را نابود میکنم و آنها را تکهتکه میکنم.»
این ملیپوش ایرانی توضیح میدهد که چرا به زمان نیاز داشت تا جادوی فوتبالیاش را در زمینهای اکستراکلاسا به نمایش بگذارد. در روایتی طولانی، او به نقطهای بازمیگردد که همهچیز از آنجا آغاز شد.
به نظر میرسید جذب بازیکنی در سطح علی قلیزاده برای یک باشگاه لهستانی، مأموریتی غیرممکن باشد. البته که در لهستان بازیکنان سطح بالایی حضور داشتهاند، اما این لخ پوزنان بود که تصمیم گرفت ۱.۸ میلیون یورو برای یک ملیپوش ثابت ایران هزینه کند.
بازیکنی که در جام جهانی با یک پاس گل فوقالعاده در بازی مقابل انگلیس درخشید. بازیکنی که میگویند روی تکهای روزنامه میتواند سه مدافع را دریبل بزند.
اما علی قلیزاده در ابتدا ناامیدکننده تلقی شد. هواداران انتظار بسیار بیشتری داشتند. و ناگهان، در این فصل، این بازیکن ایرانی شروع به جادوگری کرد. او تا کنون ۵ گل و ۴ پاس گل به نام خود ثبت کرده، اما با فرم فوقالعادهای که دارد، احتمالاً این پایان کارش نیست.
گاهی او با توپ کارهایی میکند که دقیقاً به خاطر آنهاست که آدم دلش میخواهد بازیهایش را ساعتها تماشا کند. ریشههای این تکنیک بینظیر را باید در کوچه و محلات تهران جستجو کرد. علی داستانش را برایمان تعریف کرد. حالا نوبت اوست که صحبت کند.
کوچه خیابانهای تهران
قلیزاده میگوید، مسیر فوتبالی من از خیابان شروع شد. آنجا بود که بازی کردن را یاد گرفتم. ساعتها آنجا میماندیم، گذر زمان را حس نمیکردیم، ساعتها را نمیشمردیم، فقط گلها را. وقتی هوا تاریک میشد به خانه برمیگشتیم. همهچیز اینگونه آغاز شد. وقتی به مدرسه رفتم، از فوتبال خیابانی به فوتسال روی آوردم.
فوتبال زندگی من است. ما با توپ به دنیا میآییم. ایرانیها و بهخصوص خانواده ما. در کودکی از توپ جدا نمیشدم. با آن میخوابیدم.
همه در ایران عاشق فوتبالاند و این در خون ماست. در آخرین بازی لیگ بین تراکتور و استقلال، ۱۲۰ هزار نفر در ورزشگاه بودند و خیلیها از تپه پشت ورزشگاه بازی را تماشا کردند چون بلیت گیرشان نیامده بود. بله، ما برای فوتبال دیوانهایم. همه در ایران از خیابان و فوتسال شروع میکنند.
مربیام در آن زمان محمد گلزاده، ملیپوش فوتسال ایران، بود. این یک مدرسه فوقالعاده بود. دریبل زیاد، بازی سریع در فضای کوچک، کنترل توپ، حل موقعیتهای دشوار که اغلب دو به یک بازی میکنی و باید سریع تصمیم بگیری. ما در ایران عاشق فوتسالیم، بهترین در آسیا و پنجم جهانیم. یکی از بهترین بازیکنان دنیا را داریم، حسین طیبی، که دوستم است.
جهتگیری به سمت اروپا
اما در یک مقطع، برادرم گفت: «خب، اصول اولیه را یاد گرفتی، حالا باید به فوتبال بروی.» به باشگاه سایپا رفتم، دو ماه تست دادم و پذیرفته شدم. ابتدا مدافع چپ بودم، اما مدتی بعد مربیام مرا به بال منتقل کرد و اینگونه ماندم.
در سایپا همه مراحل را طی کردم و به تیم اصلی رسیدم، جایی که در ۲۲ سالگی کاپیتان شدم. در آخرین فصل، مربیام علی دایی بود. انسانی فوقالعاده و مربیای عالی که خیلی به من کمک کرد. او روی بازیکنان جوان خیلی تمرکز داشت.
فوتبال در ایران واقعاً خوب است، اما من آرزو داشتم در سطح بالاتری در اروپا بازی کنم. بعد از یک فصل عالی با ۸ گل و ۷ پاس گل، جایزه بهترین بازیکن جوان لیگ را گرفتم.
علی قلیزاده جوانیاش را در سایپا گذراند
وقتی ۱۷ ساله بودم، پیشنهادی از خارج داشتم. نایمخن هلند دنبالم بود، اما سایپا اجازه نداد. منتظر پیشنهاد بهتری بودند. وقتی بازیکنی جاافتاده شدم، شارلروا بلژیک با مالک ایرانیاش آمد. آنجا بازیکنان ایرانی مثل کاوه رضایی، که قبلاً در سایپا بود و ستاره تیم شده بود، حضور داشتند. او مرا پیشنهاد داد.
آن زمان خوبی برایم بود و فکر میکردم پیشرفت بیشتری میکنم. بعد از دو فصل در شارلروا، منتظر انتقال بودم، اما به دلایل مختلف از جمله پیشنهادهایی از نانت و بشیکتاش این اتفاق نیفتاد. در فوتبال شانس هم لازم است.
خانواده فوتبالی
در خانواده ما این را بهتر از هرکس میدانیم. برادرم که ۵ سال از من بزرگتر بود، از من بهتر بود. واقعاً شانس یک حرفه بزرگ را داشت. همه در خانواده فکر میکردند او ستاره میشود. سریع بود، دریبل عالی داشت، با هر دو پا بازی میکرد. اما مصدومیت وحشتناکی رویاهایش را نابود کرد.
پدرم از هر دوی ما بهتر بود، اما او هم زود بازنشسته شد. بازیاش را ندیدم، اما پدربزرگ و مادربزرگ گاهی میگویند: «علی، تو عالی بازی میکنی، اما پدرت بهتر بود.» ولی من بودم که شانس آوردم.
یک چیز ما را متحد میکند. پدرم چپپا بود، برادرم چپپا بود و من هم چپپا هستم. حتی پسرم کورش که ۲۱ ماهه است، چپپاست. او حالا توپ را شوت میکند. راستش انتخاب زیادی ندارد، چون در خانه ما توپ یک انتخاب طبیعی است. همسرم هم ملیپوش ایران است.
میگویند مصدومیت بدبختی یک فوتبالیست است. اما من میتوانم بگویم همیشه اینطور نیست. یک بار مصدوم شدم و در بیمارستان بودم. اتفاقاً همان موقع دختری زیبا در همان بخش بستری بود. شروع به صحبت کردیم و آنقدر خوب پیش رفت که حالا یک ازدواج خوشبخت داریم.
لهستان مثل خانه خودم
همهچیز در لهستان برایم جذاب است. کشور فوقالعادهای است. لخ را از قبل میشناختم، چون در جامهای اروپایی با هم بازی کرده بودیم. همیشه قبل از بازی درباره حریف و کشورش تحقیق میکنم. لهستان هم کشوری ناشناخته نیست. روبرت لواندوفسکی و وویچک شزنی باعث شدهاند همه در دنیا چیزی درباره لهستان بدانند.
در ایران هم تاریخ مهاجران لهستانی را که در جنگ جهانی دوم به کشورمان آمدند، میشناسیم. پس به پوزنان کاملاً غریبه نیامدم. میدانستم کشوری مدرن و زیباست و لخ باشگاهی بزرگ با جاهطلبی است. وقتی ایجنتم گفت چنین پیشنهادی هست، فکر کردم ارزش امتحان کردن دارد.
اینجا کیفیت بالایی دارد، بازیکنان فوقالعادهای هستند. حالا میتوانم بگویم خوشحالم، رختکن اینجا خانه دوم و خانواده دوم من است. لهستان خیلی خوب ما را پذیرفته، مردم بسیار مثبتاند، اینجا واقعاً زیباست. صادقانه بگویم، حتی از بلژیک هم اینجا بیشتر احساس راحتی میکنم.
بهخاطر مسی فوتبال میبینم
شروع کار برایم سخت بود، چون انتظارات خیلی بالا بود و من بهخاطر مصدومیتی که در مارس ۲۰۲۳ در بازی با روسیه داشتم، نمیتوانستم زیاد کمک کنم. گاهی مردم منطقی به بازیکن نگاه نمیکنند. فکر میکردند با این رزومه همین که به لهستان آمدم، همه رقبا را نابود میکنم. اما کمتر کسی میدانست که ماهها در بستر بودم یا با عصا راه میرفتم. آنموقع بهصورت قرضی در ترکیه بودم.
این روزها زیاد فوتبال تماشا نمیکنم، جز بازیهای ایران. آخرین باری که بازیای از تلویزیون دیدم، فینال جام جهانی بین آرژانتین و فرانسه بود، چون مسی بازی میکرد. میشود گفت فوتبال نگاه نکردم، مسی را تماشا کردم. همه بازیهایش را میدیدم، چه ساعت ۸ شب بود، چه ۲ صبح. منتظر آن بازیها بودم، با آنها زندگی میکردم. عاشق تماشای او و حرکات روانش هستم. وقتی مسی به پاریسنژرمن رفت، دیگر فوتبال تماشا نکردم.
همیشه آرزو داشتم به لالیگا بروم و هنوز هم این رویا را دارم. وقتی جوانتر بودم و در بلژیک بازی میکردم، با آمار خوبی که داشتم، امیدوار به چنین انتقالی بودم، اما نشد. ولی چه کسی میداند، هنوز ۲۹ سال دارم و رویاهایی دارم. اولینش قهرمانی لهستان با لخ پوزنان است. این هدف من است. همه میگویند کار تمام شده و راکوف قطعاً قهرمان میشود، اما من مطمئنم هنوز چیزی از دست نرفته. ۶ بازی داریم و باید کار خودمان را بکنیم.
این فصل چه شد؟ دلیل ناگهانی تغییر فرم قلیزاده
هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. فقط خودم هستم. کار خارقالعادهای نکردم، همان بازیکنی هستم که انتظارش را داشتند. کارم را انجام میدهم. البته بنری که هواداران مدتی پیش آویزان کردند، کمی انگیزهام را بالا برد. اما گلهای نداشتم. انتقادهایی بود و قطعاً باید نشان دهم که شایسته آنها نیستم و میشود روی من حساب کرد.
رویای دومم به تیم ملی مربوط است. ما به جام جهانی ۲۰۲۶ در آمریکا صعود کردیم و آرزویم این است که از گروه صعود کنیم. خود حضور در جام جهانی هم چیزی باورنکردنی است.
در سال ۲۰۱۸ در تیم ملی بودم، اما به ترکیب جام جهانی نرسیدم. در ۲۰۲۲ در قطر، در همه بازیها فیکس بودم. نمیتوانم آن حس را توصیف کنم، از من نپرسید، چون کلمات را پیدا نمیکنم. ورزشگاه پر، جو باورنکردنی، و روبهرویت بازیکنانی مثل سانچو، بلینگام، استرلینگ، کین و خیلیهای دیگر. این یک رویای در بیداری بود.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.